سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                                         حرم

امام رضا (علیه السلام) علاوه بر این که برای پرسشهای مختلف عالمان ادیان و مکاتب پاسخی در خور داشت، بر مبنای اعتقادی شخص مخاطب سخن می گفتند و استدلال می کردند و این مظهر دیگری از توانمندی علمی امام بود. امام (علیه السلام) با اهل تورات، به توراتشان، با رهروان انجیل بر مبنای انجیل و با حاملان زبور به زبور... سرانجام با هر فرقه و گروهی با مبنای خود آنان سخن گفته اند و به روش خودشان استدلال می نمود.[1]

                                               

محمد بن نوفلی، از اصحاب حضرت رضا (علیه السلام) می گوید: هنگامی که حضرت رضا (علیه السلام) به مرو گام نهاد، مأمون به وزیرش، فضل بن سهل دستور دارد تا چهره های سرشناس علمی و رهبران مذاهب و دانشمندان فرقه های مختلف را که در علم مناظره و جدل از دیگران ممتاز بودند، فراخواند و در روزی معین مناظره ای علمی ترتیب دهد.

فضل، از جاثلیق،[2] رأس الجالوت،[3] دانشمندان صابتی،[4] هرابذه،[5] اصحاب زرتشت، قسطاس رومی، و گروهی دیگر از متکلمان دعوت کرد اجلاس مقدماتی تشکیل شد، خلیفه نیز در آنجا حضور یافت و ضمن ابراز خرسندی از تجمع عالمان گفت: و شما مشهورترین و سرشناس ترین چهره های این زمان هستید. هدف از این اجلاس آن است که با این میهمانان حجازی (امام رضا (علیه السلام)) وارد بحث شده هر کدام به ارائه و منطق خود بپردازد. حاضران در جلسه، آمادگی خود را برای تأمین خواسته های خلیفه اعلام داشتند و عهد کردند تا تمام توان علمی خود را به نمایش گذارند.

محمد بن حسن نوفلی، روایت کننده حدیث می گوید:

من، در کنار امام بودم که «یاسر خادم» وارد شد و جهت شرکت در جلسه ای که برای روز بعد مقرر شده بود دعوت مأمون را به امام رضا (علیه السلام) ابلاغ کرد.

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«سلام مرا به او- مأمون- برسان و بگو: می دانم مراد تو چیست؟ به خواست خداوند فردا صبح نزد تو خواهم آمد.»[6]

بعد از آنکه فرستاده مأمون بیرون رفت، امام فرمود:

نظر تو درباره این همایش اهل شرک و صاحبان اندیشه های گوناگون چیست؟ عرض کردم: هدف خلیفه آزمودن شماست و این طرح مزورانه بنائی سست و بی اساس است. حضرت فرمود: اجلاس را چگونه پیش بینی می کنی؟ گفتم: این افراد که به فراخوان دعوت شده اند، با دانشمندان متفاوتند زیرا عالمان در برابر دلیل و برهان خاضعند ولی اینان به اصحاب انکار شهرت دارند و کارشان مطالعه است و زیر بار سخن حق نخواهند رفت، بهتر است که از ایشان دوری گزینید. حضرت ضمن تبسم فرمود: آیا نگران هستی، مبادا دلایل من کافی نباشد؟ عرض کردم: امیدوارم خداوند، تو را بر آنها پیروز گرداند.

امام فرمود: دوست داری بدانی که چه موقع مأمون، از کار خود پشیمان خواهد شد. گفتم: آری، فرمود: آنگاه که بشنود با اهل تورات به توراتشان، با طرفداران انجیل، به انجیل آنان، با زبوریان به زبورشان، با صائبان به زبان عبری آنها، با هرابذه و موبدان زرتشتی به پارسی، با رومیان به زبان رومی و با هر یک از اصحاب اندیشه ها و مکاتب با زبان خودشان استدلال کرده و به گفتگو نشینم. زمانی که هر گروه را به بن بست رساندم تا آن که دلایل خود را باطل بیند و لب فرو بسته، تسلیم سخن من شود، مأمون خواهد فهمید که به آنچه پنداشته و در اندیشه داشته است دست نخواهد یافت و همین طور هم شد.<**ادامه مطلب...**>

مناظره با جاثلیق

در اینجا امام (علیه السلام) شروع به سخن کرد و فرمود:

ای نصرانی! اگر به انجیل برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد؟ جاثلیق گفت: آیا می توانم گفتار انجیل را انکار کنم؟ آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد هرچند بر ضرر من باشد. امام (علیه السلام) فرمودند: هرچه می خواهی بپرس و جوابش را بشنو.

جاثلیق گفت: درباره نبوت عیسی و کتابش چه می گویی؟ آیا چیزی از این دو را انکار می کنی؟

امام (علیه السلام) : من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند، اعتراف می کنم، و به نبوت (آن) عیسی که اقرار به نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم!

جاثلیق گفت: آیا به هنگام قضاوت از دو شاهد عادل استفاده نمی کنی؟

امام (علیه السلام): آری.

جاثلیق: پس دو شاهد از غیر اهل مذهب خود از کسانی که نصاری شهادت آنان را مردود نمی شمارند بر نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) اقامه کن و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنا از غیر اهل مذهب خود بیاوریم.

امام (علیه السلام): هم اکنون انصاف را رعایت کردی ای نصرانی، آیا کسی را که عادل بود و نزد مسیح بن مریم مقدم بود می پذیری؟

جاثلیق: این مرد عادل کیست؟ نامش را ببر.

امام (علیه السلام): درباره یوحنای دیلمی چه می گویی؟

جاثلیق: به به! محبوبترین فرد نزد مسیح را بیان فرمودی؟

امام فرمودند: تو را سوگند می دهم آیا انجیل این سخن را بیان می کند که یوحنا گفت: حضرت مسیح مرا از دین محمد عربی با خبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد من نیز به حواریون بشارت دادم و آنها به او ایمان آوردند؟

جاثلیق گفت: آری! این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیش داده است، اما نگفته است این درچه زمانی واقع می شود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم.

امام (علیه السلام) فرمودند: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و آیاتی از آن را که نام محمد (صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش و امتش در آنها است تلاوت کند آیا ایمان به او می آوری؟

جاثلیق: بسیار خوب است.

امام (علیه السلام) به نسطاس رومی فرمود: آیا سِفر سوم انجیل را از حفظ داری؟

نسطاس گفت: بلی از حفظ دارم. سپس امام به رأس الجالوت (بزرگ یهودیان) رو کرد و فرمود: آیا تو هم انجیل را می خوانی؟ گفت: آری به جان خودم سوگند. فرمود: سفر سوم را برگیر، اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود به نفع من شهادت ده و گرنه شهادت نده. سپس امام (علیه السلام) سِفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید آن گاه متوقف شد و رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی! تو را به حق مسیح و مادرش آیا قبول داری که من از انجیل باخبرم؟

جاثلیق: آری.

سپس امام فرمود: نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش و امتش را برای او تلاوت کرد، سپس افزود: ای نصرانی! چه می گویی؟ این سخن عیسی بن مریم است. اگر تکذیب کنی آنچه را که انجیل در این زمینه می گوید ، موسی و عیسی هر دو را تکذیب کرده ای و کافر شده ای.

جاثلیق: من آن چه را که وجود آن در انجیل برای من روشن شده است انکار نمی کنم و به آن اعتراف دارم.

امام (علیه السلام) : همگی شاهد باشید او اقرار کرد، سپس فرمود: ای جاثلیق هر سؤالی می خواهی بکن.

جاثلیق: از حواریون عیسی بن مریم خبر ده که آنها چند نفر بودند و نیز خبر ده که علمای انجیل چند نفر بودند؟

امام (علیه السلام) : از شخص آگاهی سؤال کردی، حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنها لوقا بود. اما علمای بزرگ انصار سه نفر بودند: یوحنای اکبر در سرزمین باخ، یوحنای دیگری در قرقیسا و یوحنای دیلمی در رجاز و نام پیامبر (صلی اله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) و امتش نزد او بود و او بود که به امت عیسی و بنی اسرائیل بشارت داد.

سپس فرمود: ای نصرانی، به خدا سوگند ما ایمان به آن عیسی داریم که ایمان به محمد (صلی الله علیه و آله) داشت، ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما عیسی داریم این بود که او کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند!

جاثلیق ناگهان متحیر شد و گفت: به خدا سوگند علم خود را باطل کردی، و پایه کار خویش را ضعیف نمودی و من گمان می کردم تو اعلم مسلمانان هستی!

امام (علیه السلام): مگر چه شده؟

جاثلیق: به خاطر این که می گویی عیسی کم روزه و کم نماز بود در حالی که عیسی حتی یک روز را افطار نکرد و هیچ شبی را به طور کامل نخورد و صائم الدهر و قائم اللیل بود.

امام (علیه السلام): برای چه کسی روزه می گرفت و نماز می خواند؟!

جاثلیق نتوانست پاسخ بگوید و ساکت ماند، (زیرا اگر اعتراف به عبودیت عیسی می کرد با ادعای الوهیت او سازگار نبود.)

سیده ناهید رضا نیازاده

  - احتجاج طبرسی، 2/415. - رئیس اسقفها. - لقب دانشمندان یهودی. - پیروان حضرت یحیی. - بزرگان زرتشتیان. و بنا بر دیدگاهی، بزرگان و دانشمندان هند که در آتشکده فارس خدمت می کردند. المنجد ماده هرب. - ابلغه السلام وقل: علمت ما اردت و انا صائر الیک بکرة ان شاء الله.

  • دانلود
  • رد ریپورتر
  • کارت شارژ همراه اول